کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

ای چشم‌ها به صورت مولا نظر کنید            جاری به زخم خود همه خون جگر کنید

زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست            بر آن غـریب، جـامـۀ ماتم به بـر کنید


ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان            سخت است بی‌علی شب خود را سحر کنید

بیرون شهر کوفه در آن کوچۀ خموش            آن کـودک خـرابه نشین را خـبر کنید

ای جنّ و انس و حور و ملک ای تمام خلق            تا روز حشر خاک یتیمی به سر کنید

شیـر خـدا نـیـاز نـدارد دگـر به شـیـر            اشک عزا روانه بر او از بصر کنید

امشب به جای آنکه بر او شیر آورید            خـون جـگـر نـثار، به زخـم پـدر کنید

از قــصّــۀ خـرابـۀ شــام آوریــد یــاد            یک شب گر از خرابۀ کوفه گذر کنید

هنگـام شب جـنازۀ او را چو می‌بَـرید            در سیـنه داغ فـاطـمه را تـازه تر کنید

ای نـاله‌هـای نیـمه شب هر شب عـلی            آتـش شـویـد و بر جگـر ما اثـر کـنـید

از بس گـنـاه کـرده‌ام افـتـادم از نـظـر            ای خاندان وحی به «میثم» نظر کنید

: امتیاز

مناجات شب قدر با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است           یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است

احـیـا گـرفـتـه‌ام که تـو احـیـا کـنی مـرا           قـدرم اگر که با تو مقـدّر شود بس است


خیری ندیده‌ام من از عمری که بی‌تو رفت           عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است

انـدازه چـکـیـدن یک قـطـره اشـک هـم           محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است

نـه من که روزه‌هـای هـمه روزگـار بـا           یک روز، روزۀ تو برابر شود بس است

امشب مرا بخـاطـر جـدت عـلـی ببخـش           آقا که راضی از دل نوکر شود بس است

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : محمدجواد غفور زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

برخاست، که عزم و استواری این است            بنشست، که صبر و بردباری این است

ذکر لب او فُزتُ و رَبِّ الکعبه است            در حال سجود، رستگاری این است


************

در چشم من آئینه علی، آب علی‌ست            مهتاب علی، مهر جهانتاب علی‌ست

خـون سر او، کـنار سجّـاده نـوشت            مظلوم‌ترین شهیدِ محراب عـلی‌ست

************

دریـا بود و گهـر به ساحـل مـی‌داد            انگـشتـری خـویش به سائـل می‌داد

از کیسۀ نان خشک می‌کرد افـطار            از کاسۀ شیـر خود به قـاتـل می‌داد

************

گفتند: که پیش از عدم آمد به وجود            آن صدرنشین مسند غـیب و شهـود

یک روز طلوع کرد از کعبۀ عشق            یک روز غروب کرد در حال سجود

************

جان با هیجان گِرد سرش می‌گردید            پـروانـۀ دل دور و برش می‌گـردید

در عــمــرِ کـمِ زمـامــداریِ عــلـی            اسلام، به گِـرد محـورش می‌گردید

************

آفـاق کجا نـور جَـلی را حس کرد؟            آرامش صبـح اَزَلـی را حـس کرد؟

جـز پـنـج بهـار فـرصت زود گـذر            کی طعم عدالت علی را حس کرد؟

************

دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت            تأثـیر، ستـارۀ سهـیـل از تو گرفـت

ای روح دعـا بعد تو شد عـالـمتاب            انوار دعایی که کـمیل از تو گرفت

************

زیبایی چـشمه‌سار در چـشمش بود            دلـتنگی و انتـظار در چـشـمش بود

در کـوفـۀ بی‌وفـا صبـوری می‌کرد            با آن‌که همیشه خار در چشمش بود

************

شد تنگ غروب و بر دلم آه نشست            در دامن شب ستـاره با مـاه نشست

شیـون ز کـبوتران چاهی برخاست            فـریاد تو وقـتی به دل چـاه نـشست

************

ای روح کـرم که مـظهـر احـسانی            «آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی

خـورشیـدی و ذرّه پـروری آیـیـنت            آئـیـنـۀ «هَـل اَتی عَـلَی الاِنـسـانی»

************

ای نـام تو « دافِـعُ الـنِّـقَـم» یا مـولا            وی یاد تو « سـابغُ النّـعَـم» یا مولا

ای چشم خدا، گوشۀ چشمی، که گرفت            آئـیــنــۀ دل، غــبـارِ غـــم یـا مــولا

************

مطلـوب تـمام اولـیاء مطلب اوست            آیات تـوکّـل و رضا بر لـب اوست

رایات قـیام و صلح و صبر و ایثار            بر دوش حسین و حسن و زینب اوست

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه            مَرهـم برای زخـم سرم باش، فـاطـمه

یک عمر، انتظار تو را می‌کشم بس است            هجرانِ روزگار تو را می‌کشم بس است


از سیـنهٔ شکـستهٔ تو سیـنـه‌اَم پُر است            از بازوان خـستهٔ تو سیـنه‌اَم پُـر است

آری شنـیـدنـیـست، غـم ایـنـچـنـیـنی‌اَم            طـولانـی است قـصهٔ خانه نـشیـنـی‌اَم

مـی‌آیـم و نـگـفـتـنـی‌اَت را بمن بـگـو            آن قـصـهٔ شـنـیـدنی‌اَت را بـمـن بـگـو

من مانده‌ام هنوز، از آن رو گرفـتـنَت            وای از زمانِ دست به پهلـو گرفـتـنَت

ایکاش حرفی از در و دیوار می‌زدی            یک ذّره حرف، از نوک مسمار می‌زدی

غیر از وصیتت، به شبِ رفتنَت به من            چیزی نگفتی عاقبت از محسنت به من

صد ماجرا اینهمه تُو داری، ای دریغ!            رفتی تو با تمام گرفـتاری، ای دریغ!

یادم نرفـته آخـرِ خـط، گـفـتی یا عـلی            بودی بخون و خاک و فقط، گفتی یاعلی

حـالا عـلـی بـسوی تو پـرواز می‌کـند            عـقـده ز اسـتـخـوانِ گـلـو باز می‌کـند

گـویا هـنـوز منـتـظـرِ من نـشـستـه‌ای            من با سرِ شکسته، تو پهلو شکسته‌ای

تـازه حسن مصیـبـتـش آغـاز می‌شود            کم کم صدای غـربتـش آغـاز می‌شود

دارد حـسیـن، زمـزمـهٔ کـربـلا به لب            زینب صبور، در همه غمهاست روز و شب

می‌بینم آن زمان که سرم، جنگ می‌شود            دامانِ اهل کـوفه پُر از سنگ می‌شود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلت هـوای اجـل کرده نیـمه جـانی تو            در انـتـظـار و هــوایـیِّ آسـمـانـی تـو

بیا بگـیـر ز اسم خودت مـدد، برخـیز            هنوز هم که هـنوز است، پهـلـوانی تو


امان ازین همه غربت به تازگی مَردم            شده است باورشان که نماز خوانی تو

چه قدر دل نگـرانی برای قـاتـل خود            فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو

گرفته صبر مرا، رنگ چهـرۀ زردت            بهـار من چه شده زخـمـیِ خـزانی تو

دوباره فاطمه یا فاطمه است روی لبت            به یاد محـسن و مـادر چه بی‌امانی تو

سر شکسته نکرده است رو به قبله تو را            شهـید روضۀ زهـرای قـد کـمـانـی تو

شـبـیـه مــادرمـان فــاطـمـه دم رفـتـن            برای پیکر صد پاره روضه‌خوانی تو

امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال            امان ز کـوفه و زیـنب، اگر نمانی تو

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

از نگـاه پـسرت سمتِ سرت ریخت دلم           دست تو سرد شد و چشم ترت ریخت دلم

از سخنهای طبیبی که تو را کرد جواب           از نگاه همه در دور و برت ریخت دلم


مـادرم فـاطـمـه را در نـظـرت می‌بـیـنم           ریخت از فرق تو خونِ جگرت ریخت دلم

نفـس من به نـفـسهای تو بـنـد است پـدر           از نفـسهای کم و مخـتصرت ریخت دلم

سمتِ کـوچه نظـرم جـلب شد و آنجا، با           دیـدنِ جـمعـیـتِ پشت درت ریخـت دلـم

رخ مهتابیِ تو روز مرا چون شب کرد

خون فرق سر تو خون به دل زینب کرد

این غم آنست که یک روزه مرا پیر کند           کیـست تا حـال منِ غـم زده تفـسـیر کـند

بس که این زخم عمیق است و ز تو خون رفته           شیر هم سخت، بعـید است که تأثـیر کند

کاش می‌مُـردم و این گونه نمی‌دیـدم که           رنگ رخـسار تو هـر ثـانـیه تغـیـیر کند

پشت در گفت یتیمی که مگر سابقه داشت           بـی‌غـذا بـاشم و خـرمـای عـلی دیر کند

رحمت حق به دو چشمی که به قصد قربت           گریه بر غربت این زخمیِ شمـشیر کند

کاش پیک اجل این بار کند صرف نظر           لااقـل کـاش کـمـی هـم شده تأخـیـر کـند

کاش فکـری تو به حال دل و آهم بکنی

چـشم خود باز کـنی بـاز نگـاهـم بکـنـی

ظاهراً زخم، عمیق است و شفا نیست که نیست           سرِ مُنشق شده را هیچ دوا نیست که نیست

می‌روی بعـدِ تو شایـد که بفـهـمـد کـوفه           هیچ کس مردتر از شیر خدا نیست که نیست

کیسۀ نان و رطب هم به تو می‌ریزد اشک           که گرسنه است یتیمیّ و غذا نیست که نیست

کوفه نشناخت تو را بعدِ نبودِ تو چه سود           پشت در جمع شده مَردُم و جا نیست که نیست

داغ تو داغ بزرگـیست که تا آخـر عـمر           مرهمی بر جگر خستۀ ما نیست که نیست

با اشاره به من و تـشنه لـبت فـهـمـاندی           هیچ داغی چو غم کرببلا نیست که نیست

چشم تو ماتِ ابالفضل شد و ماتِ حسین

روضه خواندی دمِ رفتن به مصیباتِ حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع وصیت امیرالمؤمنین علی عليه السّلام در هنگام شهادت به حضرت عباس عليه السّلام مبنی بر اینکه در کربلا مراقب برادرت حسین عليه السّلام و یا خوارت حضرت زینب باش در هیچ مقتل معتبری نیامده است است؛ لذا توصیه می کنیم به منظور دوری از تحریف و یا تدلیس احادیث تا زمانی که سند معتبری برای آن نیافتید از خواندن آن خوداری فرمائید؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دست عـبـاس سـپـردی هـمـۀ ما را بعـد           از نگـاه تو به دست قـمـرت ریخت دلـم

زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت           علی جراحت سر را همیشه در دل داشت

نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز           دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت


دمــی کـه آیــنــهٔ آب چـــاه را مــی‌دیــد           هزار حـنـجـره فـریـاد در مقـابـل داشت

بلند دست کـریـمـش ز دیـده پـنـهـان بود           چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت

به نخل عاطفه‌اش دست هیچ کس نرسید           به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت

اگر شـبـانـه به اطعـام سـائـلان می‌رفت           به جان فاطمه، شرم از نگاه سائل داشت

پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود           همیشه در دل خود انـتظار قـاتـل داشت

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم            این چنین کـشفِ غـبار قـدم وی کردم

باده از ذکر علی ریخته‌ام جام به جام            شُرب خمر از قـدح گوش پیاپی کردم


بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست            کاسۀ چـشـم به دستـم طـلـب می‌ کردم

گوش این طایفه آواز گـدا نـشنـیداست            خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم

به نیستان قدمی نه که پُر از آه دل است            از غم دوری تو هر مُـژه را نی کردم

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

قدر شب قدری و عزادار تو زهراست            از روز ازل تا به ابد یار تو زهراست

با بـال شـکـسته سرِ زخـمیِّ تو بـستـم            تیمار تو با فاطمه غمخوار تو زهراست


بر شـانۀ تو بیـرق دین است و ولایت            بالاست عَلم چون که علمدار تو زهراست

تیغی که شکسته سر تو قاتل تو نیست            دق کرده‌ای از داغ و گرفتار تو زهراست

بازوی تو بستند و شکـستـند حریـمت            بیمار غـم یـاسی و بیمار تو زهراست

آه دل خــود را بـه تَـهِ چــاه مَـیــنـداز            چون مشتریِّ آه دل زار تو زهراست

این بـار قـرار من و تو گـوشۀ گـودال            خنجر، پسِ سر، باز عزادار تو زهراست

پـای سـرِ بر نـیـزه بیا نـدبه بخـوانـیـم            که منتـظر دیـدن سـالار تو زهـراست

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت            بر مژه‌هایش رشته‌های اشک و خون داشت

دیگر گـلی روی لبـش هرگـز نروئـید            بر گونه اما لالـه‌هـای واژگـون داشت


دلتنگ زهرا بود و می‌زد دست بر هم            روی لبـش انـا الـیـه راجـعـون داشت

بر دوش او هـفت آسمان آوار غم بود            تا بود زهـرا خانۀ حیـدر ستون داشت

پشت سرش زینب به گریه آب می‌ریخت            پشت مسافر آب پاشیدن شگون داشت

خـاکـی که مـی‌بـوسـیـد رد پـای او را            گریه ز نون والقلم، ما یَسطرون داشت

از فرق سر باید برون ریزد غمش را            از غصه‌ها آتشفشانی در درون داشت

خـود ره نـشـان تـیـغ قـاتـل داد انگـار            سر گشته‌ای را سوی مقصد رهنمون داشت

رنگش عوض می‌شد ناگه صیحه می‌زد            گویا فلک ازرفتن حـیدر جنون داشت

در راه مسجد تا به خانه گریه می‌کرد            از خاطراتش چشمهایی لاله گون داشت

یـاد زمـانی که زنی پـهـلـو شـکـسـتـه            در جای جای خاک کوچه رد خون داشت

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند

شاعر : محمد زوار نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بـاید بـرای حـال زارم نـالـه سـر کرد            یا لااقـل این شام ظلمت را سحر کرد

وقت گرفتاری تو را خواندن، هنر نیست            آنکه همیشه خوانده نامت را، هنر کرد


فـهـمـیـده‌ام از اِنّٙ‌الاٙنـسانٙ لٙـفـیٖ خُـسْر            هرکس که از یاد تو غافل شد، ضرر کرد

دیـروز اهـل اشـک و اسـتغـفـار بودم            امـروز امـا معـصیت بر من اثـر کرد

شـرمـنــده از بــار گــنـاهـم بـودم امـا            بخـشندگی‌هـایت مرا شـرمـنـده‌تر کرد

گـفـتـنـد که آخـر عـذابـم مـی‌کـنـی تـو            گـفتم عذابم می‌کند؟ هرگـز، اگرکرد‌!

کارم گره خورده‌ست، دیگـر مطـمئنم            بـاید حـسین‌بـن‌عـلـی را با خـبـر کـرد

می‌رفـت زینب پا به‌ پای آن سـری که            منزل به منزل بر فراز نِی سفـر کرد

یکجـا میان طشت‌ و یکجا بین گـودال            یکجا هم از بـازار شامی‌ها گـذر کرد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلن مفعول فاعلن قالب شعر : غزل

این گونه‌ای که تو، غرق خدا شدی            مـانـدیـم، بـنـده‌ای! یا کـبـریا شدی؟

هرجا که می‌رویم، آنجا تویی عـلی            کون و مکان شدی ارض و سما شدی


مـا را نـگــاهِ تـو از خـاک آفــریــد            با این حـساب تو، بـابـای مـا شـدی

تـا مـا گـدا شـدیـم، بـی‌ادّعــا شـدیـم            جود و کرم شدی، لطف و عطا شدی

سیلاب مشکـلات، ما را ربوده بود            تا ایـنکه آمـدی، مـشکـل گـشا شدی

«هُمْ راکعون»شدی، «والسّابقون» شدی            هَم «إنّمایی» و، هَم «هـلْ أتیٰ» شدی

رکـن و مـقـام، تو، بـیت الحـرام، تو            در سرزمین وحی، سعی و صفا شدی

ای خشت، چون ادب کردی به محضرش            حالا برای خـود، ایـوانْ طـلا شدی

با درد آمـدیـم، تـسکـیـن مان شَـوی            با گـریـه آمـدیـم، نـورالـبُـکـا شـدی

ای مـونـس هـمه در وقـت بی‌کـسی            آخـر خـودت چرا تـنهـا رها شدی؟

هـنـگـامـۀ فـلـق، یـاد تـو مـی‌کـنـیـم            چون در نماز صبح، حاجت روا شدی

غرقاب خون خویش در بین آن گِلیم            گـریـان روضـۀ یـک بـوریـا شـدی

شبـهـای قـدر شـد، هـمـراه فـاطـمـه            شـایــد روانــۀ کــربُ و بـلا شــدی

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چه کـنم نیـست تـوانم که بگـویم سخـنی           از تو گـفـتن نبود کار هـزاران چو منی

هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر           بـایـدش حق بـدهـد کـوثـر و قـرآن دگر


چه کنم مـرغ دلـم مـیل تو دارد چه کنم           خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم

تو ولی هستی و اعلاست مقـام تو علی           جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی

دارم از عــمـق دلــم آه بـه یـاد سـرِ تـو           هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو

از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا           گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا

کوفـیانی که ز نـان و کرمت سیر شدند           رو به نامت همگی دست به شمشیر شدند

نانتان خورده و بغض تو به دل کاشته‌اند           روی لب ناله و نفرین به تو را داشته‌اند

بخدا جز نبی‌ات واقـف اسرار تو نیست           گمره و خار شود هر که گرفتار تو نیست

من که دانـم ز همه خلـق گـنهـکـار تـرم           به شب قـدر زنم ضجه و قـرآن به سرم

می‌زنم دم ز عـلـی نـزد خـداونـد جـلـی           به عــلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی

آنـقـدَر نـالـه زنـم تا که زمیـنـگـیر شوم           یـا درِ خــانــۀ اولاد عــلـی پـیــر شــوم

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست            مهر کسی شبیه علی جان مدام نیست

در پیـشگـاه حـضرت حـیـدر برای ما            بـالاتـر از مـقـام گـدایـی مـقـام نیـست


بـابـای مهـربـان و امـام و چـراغ دین            در حق نوکران خودش او کدام نیست؟

بعد از فراق فاطمه‌اش روز خوش ندید            جـز چاه با عـلی احدی هم کلام نیست

گیرم که زخـم فـرق عـلی التـیام یافت            هجـران یـاسِ سوخته را التـیام نیست

از کوچه‌های کوفه پدر را به خانه برد            دل خون‌تر از امام حسن هیچ امام نیست

با هم بـرای غـربت زیـنب گـریـستـند            از کوچه رد شدند، کسی پشت بام نیست

خـاکـستر و نگـاه حـرامی و کعب نی            جای عـقـیـله در وسـط ازدحـام نیست

کوفه هر آنچه داشت حراجی دگر نداشت            کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست            لطف کسی شبیه علی جان مدام نیست

مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد            امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد

منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق            شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد


خدا مدال علی دوستی به ما داده است            به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟

خدا یکی و علی هم یکیست در عالم            علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد

در آن محیط که از دست و پا نیاید کار            دل شکـستۀ بی‌دست و پا علی دارد

نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح            نظر به مرحمت مرتضی علی دارد

به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت            علی، حسین و رسول خدا، علی دارد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

یا علی حِصنِ حَصین را تو خودت معنا کن           گـم شـدم در خـودم آقـا تـو مرا پیـدا کن

هر کجا رفتـه‌ام از لطـف تو گفـتم حیدر           این صفت در تو اگر نیست مرا رسوا کن


دشمنت از تو کمک خواست نجاتش دادی           شب احیاست بـیا نوکـر خـود احـیاء کن

رو به ایـوان طـلایـیِّ تـو گـفـتـم العــفـو           پس امان نامۀ این عاشق خود امضا کن

از نگـیـن می‌گـذرم بیـن نـمازت به گـدا           جـای انگـشتـر خـود اشک ولا اهـدا کن

خـاک زیـرِ قــدم زائـر تو الـمـاس است           کـوه نور آمـده درهای ضـریحت وا کن

آرزویـم فـقـط ایـن اسـت، دَمِ جـان دادن           ذکـر لـبـهـای مـرا نـالــۀ یـا زهــرا کـن

تو سفارش کن و در روز ظـهور مهدی           بیـن آن لشـکـر دلـداده مـرا هـم جـا کـن

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هی شکستم توبه‌ام، توهین به استغفار شد           بارها گـفـتـم غلط کردم ولی تکـرار شد

بـار اول می‌زدی شاید به خـود می‌آمـدم           چشم پوشی کردی و وضعم خجالت بار شد


هر بلایی می‌کشم از دست نفسم می‌کشم           این ذلـیـل نـفـس بـودن بـاعـث آزار شد

فکـر دنیا بودم و از فکـر تو غـافـل شدم           هر چه بی‌تو ساختم روی سرم آوار شد

بـارهـا گـفـتـم که آدم مـی‌شـوم اما نـشـد           بارها گفـتم نشد، شایـد که در این بار شد

من که روی آمدن اینجا ندارم هـیچوقت           واسطه بین من و تو نور هشت و چار شد

یا حسینی گفتم و زهرای اطهر هم خرید           خوش بحال هر که از این فیض برخوردار شد

در شفاعت هم بهم پیوسته رحمت می‌کنند           کار ما با مـادر و فـرزنـدها هـمـوار شد

فاطمه بخشید از یک سو، رباب از یک طرف           با حسین و با علی اصغر، قسم پُربار شد

این بهم پیوستگی ها روضه سازی می‌کنند           کـربـلا هم ریـشۀ سرنیـزه‌ها مسـمار شد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی یا معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

توبه کردم از خطا، توهین به استغفار شد           بارها گـفـتـم غلط کردم ولی تکـرار شد

یا حسینی گفتم و زهرا شنید و گفت جان           خوش بحال هر که از این فیض برخوردار شد

غزل مناجاتی با خداوند

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سائل بی‌دست و پایم حال زارم را ببین            باز هم کردم ضرر، دار و ندارم را ببین

درب بیچاره سرا شد باز، من هم آمدم            خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین


یاد آن دوران که آه و سوز و اشکی داشتم            سرد و خشک افتاده‌ام حال خُمارم را ببین

پیش مردم رو سفیدم، پیش تو رسواترین            اعـتـبـارِ بـاطـن بـی‌اعـتـبارم را ببـین

ای پـنـاه امن عـبـد پُـر گـنـاهِ بـی‌پـنـاه            حاصلم بی‌حاصلی شد کوله بارم را ببین

تا دلم شد خانه شیطان شدم خانه خراب            خانۀ سرد دل بی‌بـنـد و بـارم را ببـین

بی‌تو کم آورده‌ام بدجور خوردم بر زمین            حاصل رحمان گریزی و فرارم را ببین

من به خود بد کرده‌ام، خود کرده را تدبیر نیست            حـد بـزن اما دل امـیـدوارم را بـبـیـن

با حسیـنت آمدم ردم نکـن جان حسین            بار من را نه شکـوه دادیـارم را ببـین

وای از آن دم که هلال آمد و صیادی خبیث            داد زد دیر آمدی اما شکـارم را ببـین

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عبدی که بود پست و هَوَس ران‌تر از همه            برگشته سر به زیر و پشیمان‌تر از همه

از خـود فـرار کرده غـلام فـراری‌ات            سـوی تو بازگـشته گـریزان‌تر از همه


یـا که مـرا مـقـابـل این خـوبـهـا بـزن            یا که مـرا بـبـخـش نـمـایـان‌تر از همه

از روی جهل حال خوشی را که داشتم            بر معصیت فـروختم ارزان‌تر از همه

وقـتی سلاح اشک مرا غـفـلـتم گرفت            مانـدم میان مـعـرکه حـیران‌تر از همه

غیر از تو ای کریم کسی می‌خرد مگر؟            آن را که بی‌بها شد و ویران‌تر از همه

من نا امید نیـستم از لطف و رحـمتت            هستم اگرچه بی‌سر و سامان‌تر از همه

خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق            بـر نـوکـران فـاطـمـه آسـان‌تر از همه

دلبسته‌ام به لطف کریمان در این میان            بر رحـمت حـسیـن فـراوان‌تر از همه

آمـد کـنـار قــتـلـگـه و آه مـی‌کــشـیــد            اُخت الحـسین پـاره گـریبان‌تر از همه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل نامستند بودن تغییر داده شد؛ در منابع تاریخی و مقتل اصلا جائی به نام تل زینبیه نیامده است و این مکان بعد از قرن دهم مطرح و حتی برای آن مکانی ساخته شد

بــالای تَـل زیـنــبــیــه آه مـی‌کــشـیــد            اُخت الحـسین پـاره گـریبان‌تر از همه

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قطعه

خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری           چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز

همسر من که زمین از نـفسش بر پا بود           به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز


داغـدار بود و به کار احدی کار نداشت           مهربان بود و به سوداش، فلک داشت نیاز

خـلـق شد عـالـم هـستی به وجـود زهـرا           به دعاهاش، سما تا به سمک داشت نیاز

پشت در رفت حـمایت کـند از من ورنه           یک چنین فاطمه‌ای کِی به فدک داشت نیاز

جای حیدر کمک از فضه گرفت و برخاست           پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز

با نـسیـمی رُخِ گـلـبرگِ گُـلـم لَک می‌شد           تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز؟!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با خودش بود و به کار احدی کار نداشت           مهربان بود و به سوداش، فلک داشت نیاز

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک زن و کـودکِ بی‌تـاب، میان کـوچه           کِی به بی‌حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز

مدح امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بغـض بابا وسط سفـرۀ افطار شکست            هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست

حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست            چهرۀ پیر پدر پای همین کار شکست


اشک می‌ریخت بیاد همۀ خاطره‌هاش            هق هقش زیر همین بارش رگبار شکست

استخوانی به گلو داشت، ز داغ زهرا            پیش چشمان ترش کوثر دادار شکست

دخترش مستمع روضۀ مسکوتش شد            روضه‌خوان پای همین روضه‌اش انگار شکست

زیر لب گفت که فریاد از آن شهری که            دل من را وسط کوچه و بازار شکست

همسرم یک تنه شد حامی مظلومی من            وای از آن لحظه که بازوی طرفدار شکست

بدترین خلقِ خـدا آمد و زد یک سیلی            آه، از شدت ضربه در و دیوار شکست

داشت همراه خودش فاطمه بار شیشه            سنگ پرتاب شد و آخرش آن بار شکست

روضۀ فاطمه آمد به میان کوه، خـمید            زیر این بار، قـد حـیدر کرار شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

استخوانی به گلو داشت، ز داغ زهرا            بین چشمان ترش پیکر یک خار شکست